shgahemusighi  باشگاه موسیقی

هویت مفهومی است هزاران ساله که بر مبنای آن هر اجتماعی شکل گرفته و می‌گیرد و انسان امروز خود را در قالب فرهنگ هویت‌یابی می‌کند. بشر به این نقطه رسیده است که فرهنگ را به عنوان ابزار مورد توافق جوامع بکار گیرد تا به رشدِ هماهنگِ جوامع بیانجامد.

مفهوم فرهنگ به معنی تعامل با دیگران است؛ و نماد فرهنگِ هر جامعه درقالب دانشگاه» پیاده شده است. همه‌ی آنچه فرهنگ ارایه می‌کند از صنعت و تکنولوژی گرفته تا ت و هنر و فلسفه همه در قالب دانشگاه متمرکز شده تا تضمینی برای انسجامِ اجتماعی باشد

اما می‌دانیم که در دنیای امروز تولید فرهنگ دیگر کار چندان دشواری نیست و مهم‌تر از تولید، فراگیر کردن آن است. برای همین بشر به زبان مشترک فکر کرده است، تا فراتر از مرزهای جغرافی بتواند فرهنگ را ارایه و رشد دهد. یعنی به این درک رسیده‌ایم که همه‌ی ما، چه آسیایی و اروپایی و آفریقایی و آمریکایی باشیم فرقی نمی‌کند و در نهایت انسانیم و نیازها و آمال مشترک داریم. پس آنچه هر فرهنگی تولید می‌کند مورد نیاز سایرین نیز هست. یعنی مثلن اگر با صنعتی شدن یک جامعه ن از حق کار و درآمد برابر برخودار شده‌اند و این امر موجب پیشرفت شده همین موضوع به عنوان یک دستاورد در قالب فرهنگ به سایر ملل ارایه می‌شود که "توانمندسازی ن موجب رشد جامعه خواهد شد."

پیشتر گفتیم نماد فرهنگی هر جامعه دانشگاه است و دانشگاه یعنی استفاده‌ی عملی و آموزشی از فرهنگ. دانشگاه، علاوه بر انسجام ساختار اجتماعی جامعه می‌تواند زبان گفتگوی مشترک جوامع نیز باشد؛ با پیشرفت تولید فرهنگ در دنیای امروز، آنچه مهم‌تر است انتقال آن به دیگران است. به عنوان مثال وقتی یک چینی که میراث‌دار فرهنگی کهن است و وارد دنیایِ مدرن غرب می‌شود لازم است برای بهره‌مندی از آخرین تکنولوژی غرب به دانشگاه رفته و از آن بهره‌مند شود و دستاوردش را به جامعه‌ای که از آن آمده انتقال دهد. هم‌چنان که چین به عنوان یک مثال این بهره‌برداری فرهنگی را در زمینه‌ی تکنولوژی حتا فراتر از استفاده برده و رقیب سرسختی برای تولید کننده‌ی فرهنگ (در اینجا تکنولوژی آمریکایی) شده است.
پس هر کسی می‌تواند با وارد شدن به دانشگاه، و از تولید فرهنگی سایر جوامع بهره‌مند شود. ما در دانشگاه به آسانی می‌توانیم از آخرین پیشرفت‌های علمی و اقتصادی گرفته تا پیشرفت‌های هنری و فلسفی بیاموزیم و برای "هر منظوری" استفاده کنیم، و البته این آزادی در استفاده , خطر بزرگی نیز به شمار می‌رود.

یعنی می‌شود در مدرن‌ترین کشورها و فرهنگ‌ها بود و از آن‌ها آموخت و بجای رشد فرهنگ کمر به قتل آن بست و بی‌فرهنگی را رواج داد

بیایید برای ساده‌سازی بحث، موسیقی را که به عنوان یکی از زیرشاخه‌های فرهنگ جنبه‌ی عمومی هم دارد بررسی کنیم



 

موسیقی مانند هر هنر دیگری ابزار است؛ یک وسیله‌ی بیان است. خواه بیان فکر باشد و خواه بی‌فکری؛ آنچه شخص در درون احساس می‌کند با دیگران در میان می‌گذارد، می‌خواهد شادی باشد یا غم، پریشانی باشد یا بطالت یا هرچیز دیگری. پس جامعه از موسیقی آن چیزی را برداشت می‌کند که هنرمند احساس می‌کند، یعنی جامعه هم تولید کننده‌ی هنرمند است و هم مصرف کننده موسیقی آن، و این چرخه به بازتولید هرچه بیشترِ هر چیز از غم گرفته تا شادی تا پریشانی و . می‌انجامد و تنها راه خروج از این چرخه، ایستادن و فکر کردن است؛ کاری به غایت دشوار که به هنر» معنی می‌دهد. یعنی هنرمند می‌تواند در حالی که متاثر از جامعه است به مفید بودن آنچه تولید می‌کند بیاندیشد. غم بگیرد و شادی و طنز بدهد، درد بگیرد و درمان بدهد، و یا نه، از این ابزار بجای خدمت در جهت خیانت به فرهنگ استفاده کند. مثلن می‌تواند تمام شهرتش را مدیون بهره‌برداری از نواهای و اشعار ایرانی باشد و با تکیه بر نوستالژی‌‌هایی که دیگران ساخته‌اند به شهرت و محبوبیت برسد و بعد در رد نوستالژی و فرهنگ مقاله بنویسد(اشاره به مقاله‌ی محسن نامجو)؛ سه‌تار دست بگیرد و ادای ساز زدن در بیاورد و حافظ بخواند (ترانه‌ی زلف) و با آن به شهرت برسد و بعد بگوید حافظ ایرانی نبوده، و یا در حالی که گیتار دست گرفته و در غرب زندگی می‌کند برای شهرت از آثار موسیقی غربی کپی‌برداری ‌کند و بعد در دانشگاه‌های غربی که در آن‌ها تحصیل نکرده عده‌ای را دور خود جمع کند و به نام کار آکادمیک در مذمت برداشت کورکورانه از فرهنگ غرب سخنرانی بگذارد و به عنوان محقق(!) مقاله بنویسد! انگار‌نه‌انگار که نه تحصیل کرده‌ی موسیقی است و نه بجز موسیقی مقامی (و نه کلاسیکِ ایرانی) چیزی برای ارایه دارد و انگار نه انگار که به جز بازخوانی نوستالژی‌ها تولید دیگری داشته است! این هنرمندان در بهترین حالت یک دستگاه زیراکس پر سر و صدا هستند که آثار را به شکل بی‌کیفیت کپی‌ می‌کنند و بعد که تعداد کپی‌ها زیاد شد اصل اثر را هم به دلیل وجود کپی‌ها بی‌ارزش قلمداد می‌کنند. نامجوها آیینه‌ی تمام‌نمای فروپاشیِ فرهنگیِ نسلی هستند که آخرین تکنولوژی را دست گرفته (موبایل آیفون) و از کریه‌ترین مناظر انسانی(اعدام) فیلم می‌گیرند و اسم‌ش را تولید می‌گذارند؛ خطاب به هنرمندان این چنین باید گفت آیفون‌تان را زمین بگذارید و به دل غار بی‌فرهنگی‌تان برگردید. اگر فکر می‌کنید حافظ ایرانی نیست منت بگذارید و شعر حافظ نخوانید و فارسی صحبت نکنید و با موسیقی مقامی کار نداشته باشید و افکار بی‌مایه‌تان را به چینی، روسی و ترکی نشر دهید. نمی‌گوییم انگلیسی، چون نه انگلیسی آنقدر می‌دانید و نه بنا به توهم‌تان ایرانی‌‌ها نه در تهران و نه حتا در آمریکا بیشتر از آمریکایی‌ها انگلیسی صحبت می‌کنند، و بلدند صحبت کنند؛ - حتا هند با سابقه‌ی سال‌ها استعمار مستقیم انگلیس چنین ادعایی ندارد که در بمبی و کلکته مردم بیشتر از آمریکا انگلیسی صحبت می‌کنند - این دروغ‌ها نه برای فرهنگ آب می‌شود نه برای هنرمندان نان؛ اگر هنر برای‌مان نان ندارد (که البته برای نامجو و مانند آن‌ داشته چون بنا به شعارش "هنرمند کسی است که از هنرش بتواند پول در بیاورد") کاش دکانش نکنیم که مجبور شویم هر دروغ‌ِ پول‌سازی را توی ویترین و برای فروش عرضه کنیم

بنیادی‌ترین جنبه‌های جهان را درک نمی‌کنیم / نیل دگراس تایسون :

نظریه(( منبع تولید و محل جذب )) و به چالش کشیدن نظر یه بیگ بنگ:

دکتر علی نیّری / نگاه نقادانه :

فرهنگ ,تولید ,موسیقی ,جامعه ,می‌کند ,یک ,به عنوان ,و نه ,و از ,را به ,در قالب

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

کرونا حلیه الصالحین وان مووی پایگاه ریسینی رمز ارز دست نوشته های رضا علی حسن باقری سیستم های حضور و غیاب دانلود پرسشنامه های استاندارد